۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

زیباترین سخنانه عاشقانه

دل من تنها بود دل من هرزه نبود دل من عادت داشت که بماند یک جا به کجا؟معلوم است به در خانه ی تو دل من عادت داشت که بماند انجا پشت یک پرده ی توری که تو هر روز آن را به کناری بزنی... دل من ساکن دیوار و دری بود که تو هر روز از آن می گذری دل من ساکن دستان تو بود دل من گوشه ی یک باغچه بود که تو هر روز به آن می نگری راستی!دل من را دیدی؟ "

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر