۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

دلم تنگه برای گریه کردن

اصلا خدا با من قهره.هر چی قسمش می دهم قبول نمی کنه با من کنار بیاد.من هم خسته شدم از بس کوتاه اومدم دیگه کوتاه نمیام.تازه داشتم مزه خوشی را می چشیدم که امروز حالم گرفته شد.ولی نمی دونم چکار کنم.یک گوش شنوا و یک شونه پر از احساس می خوام.
دلم تنگه برای گریه کردن    کجاست مادرکجاست گهواره من

حالم خوب نیست

بی حوصله هستم.نگرانم.حال پدرم خوب نیست.امروز باید بستری بشه.دعا کنید حالش خوب بشه.