۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

من با همه قهرم


خونه تکونی


سخن عاشقانه 4

كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود میداند آئین بزرگ كردنت را ..
بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی

سخن عاشقانه 3

عشق دردناك است، اما از آن نپرهيزيد. اگر از عشق بپرهيزيد، از بزرگ‌ترين مجال روييدن و باليدن پرهيز كرده‌ايد. به درون آن برويد، درد عشق را بكشيد، چون بزرگ‌ترين سرمستي از ميان رنج مي‌آي

سخن عاشقانه2

ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم, کمی با کفشهای او راه بروم.

سخن عاشقانه

کسی که عشق رهایش می کند ،بودنی است که نمی داند چگونه باید باشد

فیلم سوم:

خیلی خسته ام رییس، خسته از تنها سفر کردن، تنها مثل یه چلچله زیر بارون، خسته از اینکه هیچ وقت رفیقی نداشتم پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم، به کجا میرم یا چرا! انقدر خسته ام از اینکه آدما همدیگه رو اذیت میکنن، خسته از تمام دردهایی که تو دنیا حس میکنم و می شنوم، هر روز دردهام بیشتر میشه درد تو سرم مثل خرده های شیشه ست، تمام مدت.می تونین بفهمین؟دیالوگ استثنایی جان کافی (مایکل کلارک دانکن) - مسیر سبز (فرانک دارابونت) فکر کنم این حرف دل اغلب ماها بود و هست

فیلم دوم:

 فارست گامپ:سختی نوشتن از فارست گامپ به اندازه تمام اون زجری بود که فارست برای رسیدن به جنی کشید. وقت درباره فارست گامپ حرف می زنی نمی دونی باید از کجا شروع کنی. این فیلم تاثیرگذار هالیود که در سال 1994 ساخته شده، نقد کوبنده و بی نظیره از تاریخ معاصر امریکا و هرچیزی که به نوعی توی اون موثر بوده.از الویس پریسلی گرفته ...تا ترور جان اف کندی، جنگ ویتنام ، مبارزات ضد جنگ ، هیپی ها و هرچیز دیگه ای که فکرش رو بکنید. در دل چنین سناریویی عشق عمیق و فراموش نشدنی فارست به جنی گنجونده شده که نشون میده هر فردی به جز یک انسان سالم مثل ما(!)، می تونه یه عاشق به تمام معنا باشه. به نظرم زیباترین و تاثیرگذارترین دیالوگ فیلم بعد از دوندگی چند ماهه و بی دلیل فارست دور آمریکاست. اون وقتی به جنی می رسه که داره از یه بیماری میمیره. جنی به فارست میگه دوست داشتم در تمام جاهایی که رفتی پیشت بودم و فارست با احساس عمیق جواب میده: «تو همه جا پیش من بودی.» یه دیالوگ استثنایی دیگه هم تو فیلم وجود داره رییس جمهور کندی به فارست می گه چه احساسی داری از اینکه توی تیم امریکا بازی میکنی؟! فارست جواب میده: میخوام بشاشم !!!(به خاطر خوردن بیش از حد نوشابه!) به همه کسایی که این شاهکاره زمکیس رو ندیدن توصیه می کنم ببینن. اگه خواستید خودم هم دارم فیلمشو. اینم بگم که فارست گامپ نامزد دریافت ۱۳ جایزهٔ اسکار شد و از این تعداد ۶ جایزه را شامل جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین جلوه‌های ویژه، بهترین کارگردانی و جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای تام هنکس را بدست آورد.

فیلم باز

من خیلی فیلم باز نیستم اما همیشه سعی کردم فیلمی رو ببینم که ارزشش دیدن رو داشته باشه. از امروز تصمیم گرفتم از 250 فیلم برتر سینما-البته اونهایی رو که دیدم- بنویسم. اول نوبته رستگاری در شاوشنگ که محبوبترین فیلم تاریخه؛ شاهکار استثنایی فرانک دارابونت.پیش از هر چیز به نظرم صحنه پایانی فیلم، یکی از زیباترین صحنه های تاریخ سینما هست. وقتی اندی و و رد(دوتا زندانی که یکی فرار کرده و یکی آزاد شده) تو مکزیک در ساحل زیبای اقیانو آرام به هم می رسن(البته نه عشق و عاشقی) و در ادامه دوربین یه نمای باز و فوق العاده از ساحل و اقیانوس آرام نشون میده. این صحنه به بهترین شکل ممکن به من حس آزادی رو منتقل کرد، مخصوصا با اون موسیقیه شاهکار. تو یه صحنه از فیلم که دیالوگی شاهکار داره اندی به رد میگه:می دونی مکزیکی ها درباره اقیانوس چی میگن؟ رد میگه نه. اندی جواب میده: میگن که خاطره ای نداره. این جاییه که من می خوام بقیه عمرم رو توش زندگی کنم یه جای گرم، بی هیچ خاطره ای. اندی می خواد خاطره زندان و خیانت زنش به اضافه کشته شدن اون رو فراموش کنه. در کل فیلم احساس رهایی روح بشریت را به بیننده منتقل میکنه و نشون میده زندون، هویت یک آدم رو نمی تونه از بین ببره. کسانیکه فیلم رو ندیدن اگه تو گوگل تالک هستن آیدی بدن براشون بفرستمش

مردیم بس مطلب سیاسی و عشق و عاشقی در نت دیدیم. به همین خاطر من امروز تصمیم گرفتم درباره سینما بنویسم و آقا، الخاندرو گونزالز ایناریتو. بعد از ساختن 4 فیلم، تنها 4 فیلم در سینما بی شک میشه گفت ایناریتو یکی از بهترین کارگردانهای حال حاضر سینما هست. کاری به این ندارم که سه کار اولش یعنی عشق سگی، 21 گرم و بابل تو یه سبک ساخته شده و درباره زندگی های مختلفی هست که تو یه نقطه به هم می رسه، ولی به جرات میشه گفت اون استاد فیلم های اپیزودیک هست. تو فیلم های ایناریتو همیشه غم یک قدم جلوتر از شادی قرار داره و درست اونجایی که فضا فیلم آروم میشه، به ناگهان اتفاقی می افته و جو فیلم برعکس میشه. در کل او را بسیار دوست می دارم، به خاطر همه اتفاقات ساده و در عین حال پر معنی فیلم هاش


ظاهر ادم ها

 توی زندگی ، تفاوت آدم ها در نگاهشون به زندگی ، به اندازه تعداد اونهاست . همون طور که صورت ها و ظاهر ادم ها با هم فرق داره ، در افکار و رفتارشون با هم تفاوت دارن . به نوعی می شه گفت هر انسانی یک کتابه . تا زمانی که بازش نکنی و نخونیش ،اون رو کامل نشناختی . اصلا هم اسون نیست چون گاهی بعضی کتاب ها اونقدر وحشتناک هستند که تا چند وقت از خوندنشون کابوس می بینی و آشفته می شی ولی گاهی خوندن بعضی کتاب ها مثل ، حافظ ، اشعار سهراب تا سال ها مستت می کنه چون یک جمله اش می تونه روحت رو دوباره از اول جلا بده و دلت رو صاف کنه

دنباله عاشقی

یک هفته تو فکر بودم که چطور بتونم مخ طرف رو بزنم.البته نگو خود طرف این کاره بوده و من خبر نداشتم. تا اینکه زنگ ورزش
 رسید. زنگ محبوب من. راستی کیه که از زنگ ورزش خاطره نداشته باشه

عین خیالتم نیست

عین خیالتم نیست یکی داره میمیره، هر وقت که تنها میشه سراغت رو میگیره
عین خیالتم نیست این دلٍ دلواپسو ، پرنده بی پرو تنهاییه قفسو
عین خیالتم نیست یکی هنوز منتظره، یکی با دوتا چشم خیس هنوز نگاهش به دره
عین خیالتم نیست اگه یه روز نباشم، اگه برم بمیرم یا که ازت جدا شم
عین خیالتم نیست دوست نداشته باشم ، دیگه با دیدین تو حسی نداشته باشم
عین خیالتم نیست بدون تو بمیرم، دیگه واسه همیشه سراغتم نگیرم
عین خیالتم نیست .

one


یک نگاه

بالاخره پس از چند وقت نگاهم به یک نگاهی گره خورد.یک حسی در من زنده شده بود.من عاشق شده بودم.عاشق یک ادم دهاتی.
ادمی بی جنبه و  بی شعور.البته بعدها به این نتیجه رسبدم. قد بلند وموهای لخت و چشم های عسلی و لاغر. خب عاشق شده بودم
دست خودم نبود.

صبر

لطفا دوستان صبر کنید انقدر من رو تحت فشار قرار ندهید.همه ما مسیری که طی کردیم مثل هم می باشد.ولی بیان این اتفاقات به
این اسونی نیست  . ولی سعی می کنم سریعتر بنویسم