۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

جوابیه

ناراحتی من فقط برای خودم نبود درد من غیر از تنهایی خودم واز دست دادن یک شانس. بخاطر اون  شخص بود.بلاخره من شخص مورد نظرم رو پیدا می کنم و کسی به من لقب منحرف بودن نمی ده ولی بیشتر ناراحتی من وجود این ادمها در جامعه ما و مقایسه این افراد با ما است ودلم برای خودش هم سوخت که چقدر یک انسان می تونه سقوط کنه.و نقش یک حیوون رو از خود حیوانات بهتر بازی  کنه.متاسفم

شرط بی افی

دیروز با یک شخصی قرار داشتم.طرف خیلی شاهکار بود.منو با دستمال کاغذی اشتباه گرفته بود.
دیروز حدود حوالی ساعت 6 غروب قرار داشتیم ایشون با یک سانتافه مشکی اومده بود و من سوار ماشین ایشون شدم.اولین کاری که کرد موبایلش رو داد دستم گفت ببین می دونی چه مدلیه؟ گفتم بله ایفون 3g است.
گفت افرین .پس یک چیزهایی میدونی.خندیدم و چیزی نگفتم و از خودش  و ثروتش صحبت کرد.و به یک کافی شاپ رسیدیم و بعد از گفتن شرایط و سنش و اینکه دنبال یک بی اف می گرده  صحبت کرد و دستش منو گرفته بود ولاس می زد .وگفت چند شرط اساسی دا ره .که چه شرایطی بود.اول باید براش ساک بزنم و ابش رو بخورم ودر سکس هارد دوست داره فحش رکیک بده و هر چی اون می خواد باید همون باشه ............
من از عصبانیت بلند شدم پول قهوه رو گذاشتم رو میز و با بغض اومدم بیرون .تا 10 شب فقط راه رفتم و به خودم فحش دادم.اخه چرا؟

افسانه 1900

امروز یه دفعه حال کردم درباره فیلم افسانه 1900 بنویسم؛ یکی از شاهکارهای سینما که ارزش چند بار نگاه کردن را دارد. نکته تامل برانگیز این شاهکار جوزپه تورناتوره این بود که پسر آسمانی ما هیچوقت از کشتی خارج نشد… نمای لانگ شات از صحنه ای که میان مرز دریا و خشکی بر روی پلکان کشتی مردد بود که بپیوندد به داستان آلوده ما زمینیان یانه، فوق العاده بود. افسانه 1900 شاهکار تاریخی تلفیق موسیقی و هنر سینما بود که توانست این فیلم را به افتخارات زیادی برساند. آهنگ سازی بی نظیر و دل انگیز انیو موریکونه به روایت چیره دستانه تورناتوره نیاز داشت. به نظر من در میان سکانس های خدای این فیلم از جمله دوئل ۱۹۰۰ و جلی با پیانو، بوسه‌ معصومانه ۱۹۰۰ بر دختر در خوابگاه زنان، گفتگوی دختر و ۱۹۰۰ هنگام پیاده‌شدن دختر از کشتی (این صحنه با بازی ویژه تیم راث و نگاه معصومانه او ارزش هزار بار دیدن را دارد) و یا آن سکانس زیبای خداحافظی ماکس (راوی داستان) و ۱۹۰۰، یک سکانس ویژه تر داشت که در واقع اصل اصل داستان بود. آن همان سکانسی بود که 1900 به عشق دختر مجبوبش و بدون آن که بفهمد قطعه ای فوق العاده را می نوازد. (دختر در این لحظات پشت شیشه اتاق او بود) 1900 فقط به دختر نگاه می کند و قطعه بسیار زیبایی می نوازد اما به محض ضبط شدن، صفحه گرامافون را برمی دارد و می شکند. اما دلیل او چه بود؟ به نظر ۱۹۰۰، عشقش را بسیار بالاتر از آن می دانست که برای همه نقل شود؛ او عشقش را تنها برای خودش می خواست. نقل عشقش تنها باید به او تعلق داشته باشد و بس. اما غم انگیزترین نقطه داستان، نقطه پایانی آن بود؛ 1900 هیچوقت از کشتی پیاده نشد و در نهایت با آن نابود شد؛ گویی که انگار هیچگاه وجود نداشته و تنها یک افسانه بوده؛ افسانه ای به نام 1900.

عشق چيست ؟

عشق چيست ؟عشق يعني مستي و ديوانگي 
عشق يعني با جهان بيگانگي عشق يعني شب نخفتن تا سحر عشق
يعني سجده ها با چشم تر عشق
يعني سر به دار آويختن عشق
يعني اشک حسرت ريختن عشق
يعني در جهان رسوا شدن عشق
يعني مست و بي پروا شدن عشق
يعني سوختن يا ساختن عشق
يعني زندگي را باختن عشق
يعني انتظار و انتظار عشق
يعني هرچه بيني عکس يار عشق
يعني ديده بر در دوختن عشق
عشق يعني لحظه هاي التهاب
يعني در فراقش سوختن عشق
يعني لحظه هاي ناب ناب عشق
يعني سوز ني ، آه شبان عشق



عشق
يعني شاعري دل سوخته عشق
يعني آتشي افروخته عشق
يعني با گلي گفتن سخن عشق
يعني خون لاله بر چمن عشق
يعني شعله بر خرمن زدن عشق
يعني رسم دل بر هم زدن عشق
يعني يک تيمّم، يک نماز عشق
عشق يعني با پرستو پر زدن
يعني عالمي راز و نياز عشق
يعني آب بر آذر زدن عشق
يعني چو*احسان پا به راه عشق
يعني همچو يوسف قعر چاه عشق
يعني بيستون کندن به دست عشق
يعني زاهد اما بُـت پرست عشق
يعني همچو من شيدا شدن عشق
يعني قطره و دريا شدن عشق
يعني يک شقايق غرق خون عشق
يعني درد و محنت در درون عشق
يعني يک تبلور يک سرود عشق
يعني يک سلام و يک درود
يعني معني رنگين کمان