۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

زیباترین سخنانه عاشقانه

برای دیدن نور ، به خورشید نگاه کن
برای دیدن عشق ، به ماه
برای دیدن زیبایی ، به طبیعت
برای دیدن امید ، به آینده

زیباترین سخنانه عاشقانه

سوگند می خورم به مرام پرندگان در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست

غذای فوری و گرم

املت پنیر:
           موادلازم:
                     تخم مرغ   4 عدد
                     پنیر          150 گرم
                   گوجه فرنگی 4 عدد  
         کمی روغن در یک تابه داغ می کنیم.گوجه فرنگی ها را خرد می کنیم و داخل روغن می ریزیم تا اب گوجه فرنگی کشیده شود.
        پنیر را رنده می کنیم و به گوجه فرنگی اضاغه می کنیم.تخم مرغها را در یک ظرف دیگر می شکنیم و خوب بهم می زنیم و
       کمی نمک و فلفل به ان می زنیم و بعد به بقیه اضافه می کنیم تا بپزد.

اشپزی

از امروز تصمیم گرفتم  اشپزی رو به این وبلاگ اضافه کنم.چون برای همه ما واجبه که بتونیم از پس غذا درست کردن
بر بیایم.چون وقتی ازدواجی در کار نیست باید از پس یک شکم گرسنه بر بیاییم و هم وقت ما رو پر می کنه.

A spot of man candy...

این کریستیانو رونالدو است  در آخرین آگهی خود را برای Emporio آرمانی.

Hot


گارفیلد

خالق گارفیلد، «جیم دیویس»، در ۲۸ جولای ۱۹۴۵ در ماریون ایالت ایندیانا متولد شد. او در مزرعه‌ای کوچک با پدر و مادر و برادرش دیو و ۲۵ گربه‌شان بزرگ شد. در کودکی مبتلا به آسم شد و مجبور بود اغلب داخل خانه بماند. یک روز که مادرش گوشه‌گیریش را دید، یه او کاغذ و قلمی داد و از او خواست نقاشی بکشد. دیویس این کار را خیلی دوست داشت، از اولین نقاشی‌هایش، کاریکاتور یک گاو بود که چون شباهت چندانی به این حیوان نداشت، مجبور شد با فلش مشخصش کند و بنویسد: «گاو»!
دیویس در دهه‌ی ۷۰ روی کمیک‌استریپ Gnorm Gnat کار می‌کرد. کاریکاتوری درباره‌ی چند حشره. دوستی به او گفت کسی با یک حشره، هم‌ذات‌پنداری نخواهد کرد. تقریباً تمام نقدها هم بر این کار منفی بود. بنابراین او تصمیم گرفت این شکست را بیشتر از این ادامه ندهد و با له کردن آن‌ها زیر پای یک رهگذر و پرواز روحشان به آسمان، آن را پایان داد. این شد که ایده‌ای به نظرش آمد، او می‌خواست کمیک‌استریپی بر اساس کودکی و شخص خود خلق کند، کاری صادقانه! وبه این ترتیب گارفیلد در ۱۹ جولای ۱۹۷۸روی کاغذ آمد. دیویس نام گارفیلد را از روی نام پدربزرگ خود، جیمز اِی. گارفیلد دیویس، انتخاب کرد. دیویس او را شخصی بسیار بد اخم و بد خلق به‌یاد می‌آورد! اما گارفیلد تنها نیست، او صاحبی به نام جان آرباکل دارد. جان درست مثل دیویس کاریکاتوریست است. چند روز پس از تولد گارفیلد و جان، اُدی هم به جمع آنان اضافه شد. به تدریج کاراکترهای دیگری هم به داستان افزوده شدند.
گارفیلد یک گربه‌ی چاق، خودخواه، شیطان‌صفت، خوابالو و شکمو است. او کارهایی می‌کند که گربه‌های معمولی انجام نمی دهند، روزنامه می‌خواند و قهوه می‌نوشد، عاشق لازانیا است و هرگز موش نمی‌خورد. سرگرمی اصلیش تکه پراندن و اذیت کردن جان و اُدی است. نقل است که زاده شدنش در آشپزخانه ی رستوران ایتالیایی «ماما لئونی» همان و بلعیدن یک‌جای پاستاهای آشپزخانه همان!
جان صاحب گارفیلد، جان می‌دهد برای سر کار گذاشته شدن! سلیقه‌ی لباس پوشیدنش فاجعه‌بار است. جان برای پیدا کردن دختر زندگیش تلاش‌های بی‌پایانی داشته و بالاخره با مسخره‌ترین کار رمانتیکی که فقط از خودش بر می‌آمد در جولای سال ۲۰۰۶ دل دامپزشک گارفیلد، لیز، را به‌دست آورد. جان همیشه از گارفیلد و حتی اُدی رو دست می‌خورد.
اُدی سگ کوچکی است که بلاهت از ظاهرش می‌بارد! همیشه با دهان باز نفس می‌کشد و اگر چند ثانیه جایی ساکن بماند، دریاچه‌ای از آب دهان زیر پایش راه می‌افتد، در تشخیص دام‌هایی که گارفیلد برایش می‌گذارد شعوری به قدر یک شلغم نیم‌پز دارد ولی اگر مسئله گرفتن حال جان باشد، جدول‌های پیچید‌ه‌ی سودوکو را هم حل می‌کند! این جمع از سال ۱۹۷۸ با برخی کاراکترهای دیگر هر روز ماجرای تازه‌ای بوجود می‌آورند که در سه و حداکثر هفت نما، داستانی بامزه را به‌وجود می‌آورند.
اما جا انداختن کاراکتر گارفیلد به این سادگی‌ها هم نبود. در ابتدای راه، روزنامه‌ها، چاپ این مجموعه را رد می‌کردند. اما جذابیت پروژه توانست در همان سال ۴۱ روزنامه را راضی به چاپ کمیک‌استریپ‌های گارفیلد کند. چندی پس از چاپ کمیک‌استریپ در یکی از روزنامه‌های شیکاگو، این روزنامه تصمیم گرفت دیگر آن را چاپ نکند. در مدت کوتاهی بیش از ۳۱۰۰۰ هوادار خشمگین گارفیلد به کار روزنامه معترض شدند و مطبوعات، تازه متوجه موفقیت این کمیک‌استریپ بین خوانندگان شدند. کاراکتر گارفیلد چنان محبوبیت عظیمی بین خوانندگان روزنامه‌ها و مجلات کسب کرد که به تدریج روزنامه‌های بیشتری خواهان دریافت حقوق چاپ کمیک‌استریپ‌های گارفیلد شدند.
این پیشرفت چنان با روند نمائی پیش رفت که تا سال ۲۰۰۴، قریب به ۲۶۰۰ روزنامه کمیک‌استریپ‌های گارفیلد را چاپ کردند و از اسباب‌بازی‌ها، پازل‌ها، موس‌پد، تی‌شرت و فنجان‌، بازی‌ها و کارتون‌هایی که از روی داستان‌های گارفیلد ساخته‌شد و در ۱۱۱ کشور جهان عرضه گشت، ۷۵۰میلیون تا یک میلیارد دلار درآمد ایجاد شد! تخمین زده می‌شود که بیش از ۲۶۰میلیون نفر، دنبال‌کننده‌ی ثابت و روزانه‌ی گارفیلد هستند (که با افتخار، من یکی از آن‌ها هستم!) این چنین بود که از حیث فراگیری یک کمیک‌استریپ، گارفیلد صاحب رکورد جهانی گینس گشت. البته طراحی چهره‌ی گارفیلد و تمام کاراکترهای مؤثر در داستان هم از آغاز کار تا امروز تغییرات زیادی کرده و امروز می‌توان گفت دوست‌داشتنی‌ترین طراحی ممکن را دارند.
امروزه، امتیاز گارفیلد تنها در انحصار جیم دیویس نیست و پنجاه نفر روی این پروژه کار می‌کنند اما ایده‌ی اصلی و جملات هر کمیک‌استریپ با دیویس است. دیویس مدت‌هاست روی گسترش محصولات تجاری گارفیلد متمرکز است.
از روی داستان گارفیلد دو فیلم با تکنیک CGI ساخته‌شد که «بیل مورای» در نقش گارفیلد صداپیشگی می‌کرد، اما فیلم‌ها هرگز به اندازه‌ی کمیک‌استریپهای گارفیلد محبوب نشد.
سایت اصلی گارفیلد، بخش‌های متنوع و سرگرم‌کننده و طراحی گرافیکی بسیار خوبی برای یک کمیک‌استریپ محبوب دارد. در این سایت می‌توانید کمیک‌ها، انیمیشن، بازی‌ها، اجناس فروشی (مثل عروسک‌، کیف، موس‌پد، لیوان، تی‌شرت)، کارت‌های الکترونیکی، بخش‌های قابل دانلود، اخبار و معرفی گارفیلد و رفقایش را بیابید. البته کتاب‌های مصور زیادی هم درباره‌ی گارفیلد چاپ شده، از جمله آموزش نقاشی کردن گارفیلد، که روی سایت در معرض فروش است. حتی تقویم گارفیلدی هم در این سایت پیدا می‌شود. دیویس با همکاری Ball State University و Pearson Digital Learning سایتی به‌ نام پروفسور گارفیلد راه‌اندازی کرد که در آن معماهای ریاضی، بخش‌های افزایش مهارت خواندن برای کودکان، بخش طرح و خلق کاراکترهای کمیک و بازی‌های فکری موجود است.

افکار روزانه

تمام تلاش من در این هست که تمام افکارم رو با دوستانی که به این وبلاگ سر می زنند  تقسیم کنم و بتونم از نظرات دوستانم
استفاده لازم رو کرده و روز به روز بهتر بشم وبتونم به ارامشی که می خوام برسم.

وبلاگ من

چرا اسم وبلاگم رو پسر سبز -صورتی گذاشتم.یک دلیل ساده بیشتر نداره.چون نصف من سبز و نصفم  دیگرم صورتی است .
و اگر می پرسید چرا رنگ بلاگم ابی است ؟باز هم یک دلیل بیشتر نداره چون احساس خوبی از رنگ ابی می گیرم.
چون در گذشته برای من دوست داشتن رنگش ابی بوده.
همین .

چه کنیم که وبلاگ‌مان دوست داشتنی شود؟

مطلبی را که امروز در مورد وبلاگ نویسی برایتان می‌نویسم اگر نگویم مهم‌ترین و کاربردی‌ترین مطلبی است که یک‌ وبلاگ نویس باید بداند،قطعاً جزو مهم‌ترین نکات می‌تواند باشد. این را که همه‌ی ما می‌خواهیم وبلاگمان موفق باشد و همچنین که دوست داریم پشت سرهم برایمان کامنت و ایمیل‌های متعدد بیاید بر کسی پوشیده نیست. افراد زیادی وبلاگ نویسی را تازه شروع می‌کنند ولی نمی دانند چه باید بکنند تا وبلاگشان موفق شود؟ آنها نیز این آرزوها را دارند، ولی خوب نمی‌دانند چگونه باید به آرزویشان برسند. جدای از تمام مطالب مختلفی که در مورد وبلاگ نویسی موفق گفته شده است، یک نکته را نباید فراموش کنیم؛ و آن چیزی( ای کسی؟!) نیست جز خواننده!
واقعیت این است که اصولاً وبلاگ نویسان بعضی وقت‌ها یادشان می‌رود که مطلبی را که می‌خواهند در نت منتشر کنند، قرار است توسط عده‌ای خوانده شود و یا احیاناً توسط همان افراد تحسین شود و همان افراد هم مشترک مطالبشان شوند!. مطمئنن الان عده‌ای در حال نفی این مطلب هستند! که به این نکته توجه شده است! پس اجازه دهید مطلب را کمی بیشتر توضیح دهم.
اصولاً وبلاگ نویس‌ها را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی عده‌ای که به اصطلاح “برای دل خودشان می‌نویسند” و یکی هم کسانی که برایبازدید‌کنندگانشان می‌نویسند. البته نمی‌توان کاملاً این‌دو دسته را از هم تمایز بدهیم ولی خوب بسیاری از وبلاگ نویسان به یکی از این دو دسته تمایل بیشتری دارند. کم پیش می‌آید کسی کاملاً برای دل خودش بنویسد و از طرفی بازدیدکنندگانش هم از خواندن مطالبش کاملاً لذت ببرند. اصولاً کسانی وبلاگ ما را همیشه می‌خوانند که با مطالب ما ارتباط برقرار کنند و از آنها لذت ببرند.کسانی که از نوشته‌های ما لذت ‌می‌برند قطعاً بازهم به وبلاگ بازمی‌گردند و مشترک وبلاگ هم می‌شوند. لذا به نظر می‌رسد وبلاگی می تواند موفق باشد که چیزی را بنویسد که خوانندگانش از خواندن آنها لذت ببرند. البته منظورم از این نوشته این نیست که فقط برای دل خوانندگانتان بنویسید و خودتان هیچ! خیر! اشتباه نشود! بحث اصلی در اینجا بیشتر سبک نوشتن است. شما اگر در همه‌ی زمینه‌ها وبلاگ موفق ببینید؛ ویژگی مشترکی که  دارند این است که چیزی که در ذهنشان است را طوری می‌نویسند که خواننده از خواندن آنها لذت ببرد، نتیجتاً خواننده‌ی شما با وبلاگ شما ارتباط برقرار می‌کند و این یعنی موفقیت!
یکی از دوستانم که در زمینه‌ی موسیقی و هنر فعالیت می کند، می‌گفت یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیت استاد شجریان در “ارتباط درست با مردم” است، او ادامه داد که همچنین استاد یکی ازمهم‌ترین اصول آواز را که همانا “انتخاب درست شعر” است را به نحوی فوق‌العاده انجام وی‌دهد. هر شعری را نمی‌توان در هر دستگاهی خواند. این دقیقاً همان نکته است: در صورتی که بخواهید خوانندگانتان با وبلاگ شما اخت شوند: اولاً موضوع مطلب را درست انتخاب کنید( در هر شاخه‌ و موضوعی که می‌نویسید: سیاسی، موسیقی، آی‌تی و…) و ثانیاً آن را درست بنویسید.
همه‌ی ما موسیقی را دوست داریم( در این مورد شکی ندارم)، در هر سبکی از موسیقی افرادی فعالیت می‌کنند و یا قبلاً فعالیت می کردند که هیچ‌گاه از اذهان پاک نخواهند شد. به عنوان مثال در موسقی سنتی هیچ گاه نام استاد شجریان فراموش نخواهد شد، در موسیقی پاپ هم افراد زیادی هستند که همواره جدای از این همه خواننده‌ی پاپ از آنها به بزرگی یاد می‌شود: افرادی چون شادمهر عقیلی، سیاوش قمیشی، و حتی رضا صادقی  و … . به نظر شما ویژگی مشترک این افراد در چیست؟  صاحب سبک بودن. واقعیت این است که صاحب سبک بودن است که باعث ماندگاری و جذب مخاطب می‌شود. در وبلاگ نویسی هم دقیقاً همین موضوع است که صدق می‌کند. در صورتی که نویسنده‌ی یک وبلاگ با لحن و کلام خودش وبلاگ نویسی کند خوانندگان بیشتر با آن ارتباط برقرار می‌کند، لذا نکته‌ی مهم در ارتباط درست با مخاطب این است که از کسی “تقلید” نکنیم و با روش خودمان بنویسم.
در نهایت اگر بخواهم جمع بندی کنم باید بگویم که برای داشتن یک وبلاگ با مخاطبان زیاد و البته ثابت که مشترک همیشگی‌مان شوند باید نکته‌ی زیر را هیچ گاه فراموش نکنیم:
اولاً مطلب را طوری انتخاب کنیم که خواننده به خواندن آن علاقه مند شود، ثانیاً در حین نوشتن مطالب از لحن نوشتاری کسی تقلید نکنیم  و به زبان خودمان بنویسیم. قطعاً خوانندگان از خواندن مطلب شما با لحن خودتان بیشتر لذت خواهند برد!

جدایی

امروز داشتم وبلاگ گو گوش عزیزم رو می خوندم به موضوع جالبی برخوردم:درست ده سال پیش بعد از بیست و یک سال حبس صدا،۱۱ شب ۱۴ جون روزی مانند امروزبه مقصد تورنتوی کانادا پرواز کردم.

امروز درست 10 ساله از عشقم دورم و 10 ساله که تنهام .

شب بی من بودنت خوش        شعله خاموش دل کش
اخرین معجزه من               شب بی من بودنت خوش

به یاد گذشته


queer as folk


یادش بخیر.چقدر برای دیدنش هیجان داشتم چقدر عاشق gale harold بودم.چقدر با بدبختی و یواشکی می دیدم.
یادش بخیر