۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه


1-هوای تازه
دراز کشیده ایم .می خندی و سیگار روشن را به گوشه لبم نزدیک می کنی .
پک می زنم . خم می شوی به سمتم .
بوی تنت حالم را به هم می زند .هوای تازه می خواهم !

2-عطر تن
دراز کشیده ایم . می خندی و سیگار را به گوشه لبم نزدیک می کنی .
پک می زنم .
خم می شوی به سمتم .نیمی از موهایت روی تنم می پاشد . دست دیگرت را درسینه می فشاری سرت را روی سینه ام می گذاری و با دست دیگر هنوز سیگار را نزدیک لبم نگه داشته ای .
«بوی خوبی دارد .»
«عطر تنم یا این سیگار ؟!»

3-سیگار رژی
دراز کشیده ایم .می خندی و سیگار روشن را به گوشه لبم نزدیک می کنی .
اخم می کنم و با تندی دستت را پس می زنم .
«نمی کشم !»
«فقط یه پک .می خوام رد لبت روی سیگار باشه .تو فقط یه پک بزن.»
«من که رژ لب نمی زنم . تازه تو تو پک اول اونقدر رد روش گذاشتی که من باید فقط پاکش کنم . نه نمی کشم !»

4-غنچه
دراز کشیده ایم .می خندی و سیگار روشن را به گوشه لبم نزدیک می کنی .
می خندم .
«دود نمی خوام .دلم غنچه می خواد . »
پک عمیقی می زنی و بیرون نمی دهی . صورتت را نزدیک تر می آوری و چشم هایت را می بندی .
«عجب غنچه دوداندودی بود . واو...!!»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر