۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

از وضعیت دوستم براتون گفتم همش می ترسه بی افش رو از دست بده.
حالت تعادلش رو از دست داده.
دقیقا یک بیمار روانی شده.
از استرس قیافش داغون شده دیشب از 10 شب تا 4 صبح باهاش صحبت کردم.
خودم هم عصبی و خسته شدم.
دلم می خواست یک قدرت ماورایی داشتم.
خیلی عصبی هستم.
ولی ناامید نیستم.
فقط ارامش خودم رو از دست دادم.
8 روز شب و روزم پر از استرس و ناراحتی شده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر