۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

تنها شاهد اشک های شبانه ام
همین صفحه ی سفید و جوهر سیاه است
هرگز نخواستم چشم نا محرم این لحظه های ناآشنا
فرو ریختن اشک را بر گونه هایم ببیند
همیشه بالش سکوت را
زیر سر هق هق تنهایی ام گذاشتم
تا کسی صدایم را نشنود
اما تو
تو که از گریه های پنهانی من با خبری
چه کنم
گاهی همین گریه های گهگاه
جای خالی تو را
در غربت ترانه هایم پر می کند
باور کن!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر