واقعیت این است که ناسپاسی، هم به فردی که مورد ناسپاسی قرار گرفته صدمه میزند و هم به فرد ناسپاس چرا که فرد ناسپاس بهجای پیدا کردن دوست، دشمن مییابد.
احساس سپاسگزار بودن به تنهائی کافی نیست. این احساس باید بروز داده شود. شاید آن دانشجو واقعاً از کار من سپاسگزار بود اما با اظهار نکردن، این احساس از بین رفت. کلمه ”متشکرم“ میتوانست تفاوت زیادی ایجاد کند.
وقتی فردی باعث آزردگی ما میشود باید از خود بپرسیم که آیا نشانههائی از این شخصیت آزاردهنده در وجود خود ما هم نیست؟ من از خودم میپرسم چه تعدادی از ما سپاسگزار کارهای کوچک بیشماری هستیم که دیگران با مهربانی برای ما انجام میدهند تا زندگی را برای ما آسانتر سازند؟
واقعاً چه تعدادی از ما به خاطر داشتن موهبت زندگی سپاسگزار هستیم در حالی که آزادی، عدالت و امنیت را حق مسلمی برای خود میپنداریم؟ چه تعدادی از ما قدردان هدیه شگفتانگیز زندگی هستیم؟ آیا به اندازه کافی این قدردانی را به خالق زندگی ابراز میکنیم؟
جواب صادقانه به هر پرسش بهطور غمانگیزی روشن است. کافی نیست نه اصلاً کافی نیست. تصمیم گرفتم که راهحلی بیابم. بعد از این، از همه افرادی که گذران زندگی را برایم آسان میکنند تشکر خواهم کرد. پیشخمت، مسئول آسانسور، رانندگان تاکسی و هر کس دیگری. البته نه با گفتن کلماتی از روی بیتفاوتی و خالی از احساس.
به خود هر روز خاطر نشان نیم که هر لحظه از حیات بیاندازه ارزش دارد. سپاس خود را به خدا نه فقط با دعا خواندن بلکه با زندگی به همان روشی که خدا دوست دارد ما زندگی کنیم، نشان دهیم.
اصل اساسی که در نشان دادن سپاسگزاری دریافتم این است که هماکنون سپاسگزار باشید هنگامیکه احساس سپاسگزاری تازه و نیرومند است آن را ابراز کنید. عمل کنید قبل از اینکه انگیزه ناگهانی سپاسگزار بودن در شما از بین برود.
سپاسگزار بودن به این معنا امر سادهای نیست. من معتقدم که چندین مرحله دارد. آشناترین نوع آن احساس خود به خود طبیعی سپاس بابت منافعی است که دریافت میکنیم. مرحله دوم سپاسگزاری، نه تنها برای لذتها و مزایای زندگی، بلکه برای اتفاقات و سختیها هم هست. این نوع سپاسگزاری نشانه شناخت و بلوغ فکری ما است چرا که تشخیص دادیم که سختیها و مشکلات هم ارزشمند هستند. همه ما داستان افراد معمولی را شنیدهایم که چگونه ایستادگی کردند و تلاش کردند تا بر معلولیت خود پیروز شوند و در نهایت قهرمان هم شدند.
سومین مرحله سپاسگزاری مرا به یاد شعری میاندازد که در آن دو نوع تشکر وجود دارد. یی زمانی که کمکی از کسی دریافت میکنیم و خود به خود تشکر میکنیم و نوع دوم و باارزش آن یعنی هنگامیکه به دیگران کمک میکنیم. بهعبارتی از اینکه فرصت کمک به دیگران به ما داده شده سپاسگزاری میکنیم. تا جائیکه خود را فراموش میکنیم. یعنی مانی که در انجیل در مورد راز خشنودی حقیقی به ما گفته شده است: اگر احساس سپاسگزار بودن را در خود افزایش دهید و با خشنودی آن را ابراز کنید. هم اطرافیان خود را شادتر میکنید و هم خود خشنودتر خواهید شد. جادوئی بزرگ در کلمه ”متشکرم“ نهفته شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر