برای مدّتی طولانی، بویژه در سالهای آغازینِ دههی رو به پایان، مسألهی حجاب زنانِ مسلمان در اروپا، موضوعی داغ در عرصهی عمومی بود. در فرانسه، جَدَلها سرانجام در سال 2004 به قانونی انجامید که استفاده از نشانههای مذهبی انگشتنما را در مدارس دولتی ممنوع میکرد. البتّه، کموبیش آشکار بود که منظور از «نشانههای مذهبی انگشتنما» حجاب زنان مسلمان است؛ گیرم حالا با کمی رودربایستی بیان شده باشد. اینروزها دوباره بحث دربارهی حجاب زنان مسلمان در اروپا بالا گرفته است. در بسیاری از گفتگوها دربارهی ممنوعیت بعضی یا همهی اَشکال حجاب در اروپا و خصوصاً فرانسه – که اینروزها در مرکز خبرهای مربوط به قانونگذاری برای روبنده قرار گرفته، یکی از تأکیدهای اصلی بر مسألهی «تفاوت/برابری» است و اینکه شهروندان جمهوری فرانسه نباید با هم تفاوت داشته باشند یا به هر حال تفاوتهایشان را در فضای عمومی آشکار کنند. این را به وضوح در گزارشها و مصاحبههایی که شبکههای مختلف خبری تهیّه و از فرانسه مخابره میکنند، میبینیم و اصولاً یکی از پایههای استدلال برای توجیه قانون است. امّآ جالب اینجاست که در همین خبرها و گزارشها، تقریباً همیشه به هویّت فرهنگی زنانِ مسلمان – و اینکه از کدام کشورها مهاجرت کردهاند – هم اشاره میشود.
در واقع در نگاه حاکمیّت فرانسوی قضیّهی شهروندی دو جنبه دارد: یکی بخش تعمیمدهنده/فراگیر که میگوید هر که باشی، همینکه شهروند فرانسه شدی باید مثل و برابر با دیگران باشی و پس سعی دارد آدمهای واقعاً متفاوت را به قول گری وایلدر – استاد دانشگاه شهر نیویورک – تبدیل کند به شهروندان انتزاعی ظاهراً برابر. جنبهی دیگر قضیّه برعکس ویژهگراست و شهروندان را با ملیّت و البتّه نژادشان توصیف میکند. به این ترتیب، «تفاوت» که در مرکز همهی بحثهای مربوط به ممنوعیّت پوشش زنان مسلمان قرار دارد، مرتّب کنار گذاشته میشود و دوباره داخل میشود. زنِ مسلمانی که موضوع قانون و گزارشهای شبکههای خبریست، بین شهروندِ فرانسوی برابر با همهی شهروندان دیگر و زنِ مسلمانِ از تبارِآفریقایی سرگردان است.
ماریان، نماد فرانسه، خرد و آزادی برای فرانسویها
در واقع بحث اینجاست که اگر به فرض محال قانونِ اخیر که متأسفانه با رأی بسیار بالا تصویب شد (و همهی قانونهایی که تنها در ذهنِ قانونگذاران جمهوری فرانسه وجود دارند و خوشبختانه هنوز تصویب نشدهاند) موفّق از آب در بیاید و همهی زنهای مسلمان حجاب از سر بردارند، باز تغییری در معضل «شهروندِ برابرِ همزمان متفاوت» ایجاد نخواهد شد. تلاشِ حاکمیّت فرانسه تنها این نیست که از همهی زنهای مسلمان شهروندی انتزاعی مثل «ماریان» بسازد. همزمان هدف این است که بگوید این شهروندهای انتزاعی جدید، عربهایی بودهاند که به لطفِ آزادی و خردی که «ماریان» به نمایندگی از جمهوری فرانسه نمادش است، اینطور از «قید» «بیخردی» رها شدهاند. ماینتی فرناندو – استاد دانشگاه کالیفرنیا در سانتاکروز – نوشتهای دارد دربارهی فضیله عماره و جنبشی که در فرانسه شکل داده بود. اسم مقاله که بسیار هم خواندنیست هست «شهروندان استثنایی: زنان مسلمان سکولار و سیاستهای تفاوت در فرانسه». فضیله عماره در واقع نمونهای از زنانیست که ظاهراً «تفاوت»هایشان را کنار گذاشتهاند و جنبشی راه انداختهاند تا دیدگاهها را نسبت به زنِ مسلمانِ سکولار عوض کنند (جالب اینجاست که اینجا هم امثالِ عماره که قاعدتاً دیگر تفاوتی با دیگر شهروندان جمهوری فرانسه ندارند، باید تفاوتهایشان را با پسوند «مسلمانِ سکولار» روشن کنند. بسیاری دیگر از شهروندان کافیست خود را تنها سکولار بدانند؛ امّا برای عماره و دوستانش این کافی نیست. آنها مسلمانِ سکولار هستند). به هر حال فرناندو مینویسد:زنانی مثل عماره و کسانی که همراه با او راهپیمایی میکردند به عنوان نمایندگان پیمان فراگیری شهروندی جمهوری، باید همزمان هم یکسان و هم متفاوت باشند؛ به این دلیل که دقیقاً در لحظهی گذار از تفاوت به نا-تفاوت است که شمول و فراگیری شهروندی جمهوری ایفا میشود. با اینکه تفاوتهای زنانی مانند عماره باید از بین بروند تا وعدهی فراگیری شهروندی در جمهوری محقّق گردد؛ امّا این تفاوتها در واقع هرگز نمیتوانند که از بین بروند. چراکه فراگیری شهروندی در جمهوری فرانسه، وابسته به لحظهی گذار است و لحظهی گذار خود منوط است به وجودِ همزمان دو قطب تفاوت و عدمِ تفاوت.
فرناندو اشاره میکند که با اینکه قرار بوده عماره و زنانی همانند او الگویی برای شهروندیِ «خوب» فرانسوی – مانند همهی شهروندانِ دیگر، برابر و فارغ از تفاوت – باشند امّا همه از سیاستمدار تا اهل رسانه آنها را با تفاوتهایشان معرّفی میکنند و در معرّفی او و کسانی مانند او برچسبهایی نظیر «عربِ نسلِ دوّم»، «دختر خانوادهی مهاجرِ الجزایری»، «از خانوادهای مهاجر» یا «با نَسَبِ مراکشی» را به کار میبرند. نکته اینجاست که «تفاوت» همیشه هم آنطور که قانونگذاران اروپایی ادّعا میکنند بد نیست. گاهی وقتها این نمودهای بیرونی «تفاوت» به غلط میشوند توجیهی برای مشکلاتِ این کشورها که در واقع از جایی دیگر آب میخورَند؛ در این اوضاع تفاوت از منظر سیاستمداران «بد» و «اهریمن» میشود و در برابر برابری میایستد. در عوض هنگامی که «تفاوت» سوختِ ایدهی حاکمیّت و شهروندی فرانسوی میشود، اتّفاقاً خوب هم هست و هر روز و هر بار یادآوری میشوند. در واقع، خلاصهوار، تفاوت بهانهست؛ باید ریشههای سیاستِ تفاوت را جُست.
در واقع در نگاه حاکمیّت فرانسوی قضیّهی شهروندی دو جنبه دارد: یکی بخش تعمیمدهنده/فراگیر که میگوید هر که باشی، همینکه شهروند فرانسه شدی باید مثل و برابر با دیگران باشی و پس سعی دارد آدمهای واقعاً متفاوت را به قول گری وایلدر – استاد دانشگاه شهر نیویورک – تبدیل کند به شهروندان انتزاعی ظاهراً برابر. جنبهی دیگر قضیّه برعکس ویژهگراست و شهروندان را با ملیّت و البتّه نژادشان توصیف میکند. به این ترتیب، «تفاوت» که در مرکز همهی بحثهای مربوط به ممنوعیّت پوشش زنان مسلمان قرار دارد، مرتّب کنار گذاشته میشود و دوباره داخل میشود. زنِ مسلمانی که موضوع قانون و گزارشهای شبکههای خبریست، بین شهروندِ فرانسوی برابر با همهی شهروندان دیگر و زنِ مسلمانِ از تبارِآفریقایی سرگردان است.
ماریان، نماد فرانسه، خرد و آزادی برای فرانسویها
در واقع بحث اینجاست که اگر به فرض محال قانونِ اخیر که متأسفانه با رأی بسیار بالا تصویب شد (و همهی قانونهایی که تنها در ذهنِ قانونگذاران جمهوری فرانسه وجود دارند و خوشبختانه هنوز تصویب نشدهاند) موفّق از آب در بیاید و همهی زنهای مسلمان حجاب از سر بردارند، باز تغییری در معضل «شهروندِ برابرِ همزمان متفاوت» ایجاد نخواهد شد. تلاشِ حاکمیّت فرانسه تنها این نیست که از همهی زنهای مسلمان شهروندی انتزاعی مثل «ماریان» بسازد. همزمان هدف این است که بگوید این شهروندهای انتزاعی جدید، عربهایی بودهاند که به لطفِ آزادی و خردی که «ماریان» به نمایندگی از جمهوری فرانسه نمادش است، اینطور از «قید» «بیخردی» رها شدهاند. ماینتی فرناندو – استاد دانشگاه کالیفرنیا در سانتاکروز – نوشتهای دارد دربارهی فضیله عماره و جنبشی که در فرانسه شکل داده بود. اسم مقاله که بسیار هم خواندنیست هست «شهروندان استثنایی: زنان مسلمان سکولار و سیاستهای تفاوت در فرانسه». فضیله عماره در واقع نمونهای از زنانیست که ظاهراً «تفاوت»هایشان را کنار گذاشتهاند و جنبشی راه انداختهاند تا دیدگاهها را نسبت به زنِ مسلمانِ سکولار عوض کنند (جالب اینجاست که اینجا هم امثالِ عماره که قاعدتاً دیگر تفاوتی با دیگر شهروندان جمهوری فرانسه ندارند، باید تفاوتهایشان را با پسوند «مسلمانِ سکولار» روشن کنند. بسیاری دیگر از شهروندان کافیست خود را تنها سکولار بدانند؛ امّا برای عماره و دوستانش این کافی نیست. آنها مسلمانِ سکولار هستند). به هر حال فرناندو مینویسد:زنانی مثل عماره و کسانی که همراه با او راهپیمایی میکردند به عنوان نمایندگان پیمان فراگیری شهروندی جمهوری، باید همزمان هم یکسان و هم متفاوت باشند؛ به این دلیل که دقیقاً در لحظهی گذار از تفاوت به نا-تفاوت است که شمول و فراگیری شهروندی جمهوری ایفا میشود. با اینکه تفاوتهای زنانی مانند عماره باید از بین بروند تا وعدهی فراگیری شهروندی در جمهوری محقّق گردد؛ امّا این تفاوتها در واقع هرگز نمیتوانند که از بین بروند. چراکه فراگیری شهروندی در جمهوری فرانسه، وابسته به لحظهی گذار است و لحظهی گذار خود منوط است به وجودِ همزمان دو قطب تفاوت و عدمِ تفاوت.
فرناندو اشاره میکند که با اینکه قرار بوده عماره و زنانی همانند او الگویی برای شهروندیِ «خوب» فرانسوی – مانند همهی شهروندانِ دیگر، برابر و فارغ از تفاوت – باشند امّا همه از سیاستمدار تا اهل رسانه آنها را با تفاوتهایشان معرّفی میکنند و در معرّفی او و کسانی مانند او برچسبهایی نظیر «عربِ نسلِ دوّم»، «دختر خانوادهی مهاجرِ الجزایری»، «از خانوادهای مهاجر» یا «با نَسَبِ مراکشی» را به کار میبرند. نکته اینجاست که «تفاوت» همیشه هم آنطور که قانونگذاران اروپایی ادّعا میکنند بد نیست. گاهی وقتها این نمودهای بیرونی «تفاوت» به غلط میشوند توجیهی برای مشکلاتِ این کشورها که در واقع از جایی دیگر آب میخورَند؛ در این اوضاع تفاوت از منظر سیاستمداران «بد» و «اهریمن» میشود و در برابر برابری میایستد. در عوض هنگامی که «تفاوت» سوختِ ایدهی حاکمیّت و شهروندی فرانسوی میشود، اتّفاقاً خوب هم هست و هر روز و هر بار یادآوری میشوند. در واقع، خلاصهوار، تفاوت بهانهست؛ باید ریشههای سیاستِ تفاوت را جُست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر