۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

تو از زیبا ترین نیلوفر من ، بخوان غم را تو از چشم تر من
بدان این روی زرد از دوری توست ، که سر بیرون زد از خاکستر من . . .

۳ نظر:

  1. غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
    پیاده آ مده بودم پیاده خواهم رفت
    طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
    و سفره ای که تهی بود بسته خواهد شد
    همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت
    و کودکی که عروسک نداشت خواهد رفت
    منم تمام افق را به رنج گردیده
    منم که هرکه مرا دیده در گذر دیده

    هم بغض عزیزم سلام
    بعد از بسته شدن وبلاگم توسط میهن بلاک
    !با وبلاگ جدیدی اومدم که بگم هستم
    وبلاگت رو به جمع دوستام ادد کردم

    ...سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشا


    بردیا زمانی

    پاسخحذف
  2. غم دوری و صبوری
    و دیگر هیچ

    پاسخحذف