۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

کاغذم خشک است اما کلماتی که بر روی آن نوشته ام هنوز خیس است همانند چشمانم... . خدایا صدایم کن , می خواهم باور کنم با اینکه می دانی چه کرده ام با خود می خواهی که بمانم . پریشانتر از دیروزهستم و شادتر از فردایم . دیگر طبیبی نمی شناسم جز تو که توانایی مداوای دردهایم را داشته باشد. این سکوت تو ا

۱ نظر: