من به نوعی آرامش دست پیدا کرده ام ,نوعی بلوغ و پختگی
حس نمیکنم از دیگران بهتر یا قوی ترم ,لااقل نه از همه
اما انگار دیگر برایم مهم نیست زمانی کسی عاشقم بوده ؟کسی دوستم داشته ؟یا حتی دورا دور به من مهر ورزیده !
در این لحظه مسئله مهم این است که من دیگران را دوست بدارم از ته دل و بی تظاهر یا ترس !
مسئله مهم خودم و احساس انسانی خودم است نه هیچ کس دیگر !
چنین احساس با شکوهی زندگیم را گرما بخشیده و بی همتا کرده
و هر روز مرا به جشن بخشش بدل ساخته است ...
چنین روزگار و استقلال روحی را برای آنها که دوستشان دارم آرزومندم !
بخشی از سخنان یک معلم معنوی که مجاز به ذکر نام ایشان نیستم . اما از ته دل برایشان آرزوی خیر و روشنی دارم !
حس نمیکنم از دیگران بهتر یا قوی ترم ,لااقل نه از همه
اما انگار دیگر برایم مهم نیست زمانی کسی عاشقم بوده ؟کسی دوستم داشته ؟یا حتی دورا دور به من مهر ورزیده !
در این لحظه مسئله مهم این است که من دیگران را دوست بدارم از ته دل و بی تظاهر یا ترس !
مسئله مهم خودم و احساس انسانی خودم است نه هیچ کس دیگر !
چنین احساس با شکوهی زندگیم را گرما بخشیده و بی همتا کرده
و هر روز مرا به جشن بخشش بدل ساخته است ...
چنین روزگار و استقلال روحی را برای آنها که دوستشان دارم آرزومندم !
بخشی از سخنان یک معلم معنوی که مجاز به ذکر نام ایشان نیستم . اما از ته دل برایشان آرزوی خیر و روشنی دارم !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر